جلسه ۹ – ۲۶ شهریور ۱۴۰۴
یکی از الفاظی که جزو الفاظ مطلق شمرده شده است علم جنس است. در مفهوم و معنای علم جنس اختلاف نظر وجود دارد. همه نوعی اشترک در معنا بین علم جنس و اسم جنس را درک میکنند و اشتراک آنها هم در جامع بعید نیست بلکه در یک جامع قریب است. مرحوم آخوند مدعی است که در معنا هیچ تفاوتی بین اسم جنس و علم جنس وجود ندارد و تفاوت آنها صرفا در این است که با یکی از آنها معامله معرفه میشود و با یکی معامله نکره و لغت هم تعبدی است و قیاس در آن جا ندارد. الف و لام تعریف بر علم جنس وارد نمیشود بلکه اسم جنس، و الف و لام زینت هم بر هر اسمی وارد نمیشود بلکه سماعی است. این نظر را عدهای از علمای ادب نیز پذیرفتهاند و معتقدند بین اسم جنس و علم جنس تفاوت معنایی وجود ندارد.
در مقابل فرمایش مرحوم آخوند، برخی دیگر مثل مرحوم اصفهانی و مرحوم آقای صدر معتقدند بین علم جنس و اسم جنس تفاوت معنایی وجود دارد و در معنای علم جنس خصوصیتی وجود دارد که به خاطر همان خصوصیت معرفه است.
مرحوم آخوند فرموده است در معنای علم جنس خصوصیت و تعینی وجود ندارد که بر اساس آن معرفه باشد چرا که روشن است تعین خارجی در معنای آن وجود ندارد و این طور نیست که مثلا اسامه برای صنفی از شیرها یا شخصی از آنها وضع شده باشد. و اگر قرار باشد تعین ذهنی (که ایشان از آن به کلی عقلی تعبیر کرده است) در معنای آن باشد، به این بیان علم جنس برای معنای متصور و مقید به لحاظش در ذهن وضع شده است یعنی علم جنس برای معنا به قید تصور کردنش وضع شده است در حالی که اسم جنس برای طبیعت وضع شده است به نحوی که لحاظ داخل در معنایش نیست هر چند در مقام استعمال حتما تصور و لحاظ میشود اما این لحاظ داخل در معنایش نیست لازمهاش عدم انطباق بر فرد خارجی است چون امر ذهنی قابل انطباق بر امر خارجی نیست پس استعمال آن در فرد خارجی فقط با تجرید معنا از خصوصیت خواهد بود که استعمال مجازی است.
علاوه که این وضع لغو است، وضع لفظ برای معنایی که استعمال آن همیشه یا در اغلب موارد در آن معنا ممکن نیست و باید از خصوصیت معنا مجرد شود تا استعمالش صحیح باشد خلاف حکمت وضع است.
محقق اصفهانی در تعلیقه بر کلام آخوند فرموده است صاحب فصول فرموده علم جنس برای تعین وضع شده است اما نه تعین ذهنی، بلکه برای تعین جنسی. تعبیر تعین جنسی در کلمات برخی از بزرگان ادبیات عرب نیز مذکور است. توضیح مطلب:
مرحوم آقای روحانی فرموده روشن است که ملاک در تعریف تعین خارجی نیست و لذا در «جاء رجل» با اینکه تعین خارجی وجود دارد اما نکره است نه معرفه.
ملاک در تعریف هم شناخت سامع و مخاطب نیست و لذا اگر گفته شود «جاء زید» زید معرفه است حتی اگر سامع او را نشناسد.
ملاک در تعریف جزئی بودن خارجی هم نیست و لذا ضمائر جزو معارفند با اینکه ممکن است مرجع ضمیر کلی باشد.
بلکه ملاک تعریف این است که لفظ گویای تعین در آن مفروض باشد یعنی لفظ به حسب حکایت، تعین را حکایت کند نه اینکه صرفا امر متعینی را حکایت کند. یعنی لفظ درصدد حکایت خود تعین هم هست.
پس ملاک در تعریف این نیست که محکی لفظ متعین است بلکه ملاک در تعریف این است که خود لفظ حاکی از تعین هم هست و لذا بین «جاء رجل» و «جاء زید» تفاوت است حتی اگر ما زید نشناسیم و تفاوت از این جهت است که لفظ زید تعین را هم حکایت میکند که زید آمد نه عمرو یا بکر و … پس قوام تعریف به این است که خود لفظ از تعیین هم حکایت کند.
حال باید دید منظور از تعین جنسی چیست؟ گاهی متکلم معنایی را با لفظ حکایت میکند و نظر آن صرفا بر حکایت آن است و جهت تمایز و اختلاف و تقابل آن با سایر حقایق و مفاهیم مد نظر او نیست هر چند آنچه حکایت میکند در ذات خودش متمایز باشد اما گاهی میخواهد خود همین تمایز و تقابل و اختلاف را هم حکایت کند.
اسم جنس حکایت از تمایز و اختلاف ندارد بلکه صرفا حاکی از معنای خودش است که البته ذاتا متمایز از سایر معانی و ماهیات است اما لفظ از آن جهت سلبی حکایت نمیکند بر خلاف علم جنس که از تمیزش از سایر اجناس و ماهیت هم حکایت میکند یعنی جهت سلبی هم معنای آن هست. وقتی گفته شود «هذا اسد» یعنی این شیر است و حکایت از این نمیکند که مثلا پلنگ نیست (هر چند شیر غیر از پلنگ است) اما اگر بگوید «هذه اسامه» یعنی این شیر است و پلنگ نیست.
پس معنای اسم جنس اگر چه یک واقع متمایز است اما حیثیت توجه به تمیزش مقصود به تفهیم نیست و لفظ از این حیث حکایت نمیکند اما علم جنس از همین حیثیت تمیز حکایت میکند.
ظاهرا در زبان فارسی کلمه خاصی که این معنا را داشته باشد وجود ندارد هر چند این معنا با کلمات ترکیبی قابل بیان است و مرحوم آخوند چون در این مورد ارتکاز عربی را نداشته است نتوانسته تفاوت معنای اسم جنس و علم جنس را درک کند.
اینکه مرحوم آقای صدر هم فرموده است ما به وجدان لغوی تفاوت معنایی بین اسم جنس و علم جنس را درک میکنیم همین معنا مراد است.
با این بیان روشن میشود که تعریف در علم جنس، یک تعریف لفظی نیست بلکه تعریف حقیقی است چون از تعین حکایت میکند.
به نظر میرسد این مطلب بیان تمامی است و تفاوت بین علم جنس و اسم جنس یک تفاوت لفظی صرف نیست.
جلسه ۱۰ – ۲۹ شهریور ۱۴۰۴
معروف در کلمات این است که علم جنس برای متعین وضع شده است و به همین اعتبار معرفه است. مرحوم آخوند از این تعین به تعین ذهنی تعبیر کردند یعنی در معنای علم جنس خود این لحاظ معنا، لحاظ شده است و معنا مقید به لحاظ است. معنای «اسد» ذات حیوان است اما معنای «اسامه» حیوان مقید به لحاظ و تصور است و لذا اشکال کردند که در این صورت معنا ذهنی است و بر خارج منطبق نخواهد بود مگر با عنایت و تجرید در حالی که در تطبیق علم جنس بر مصادیق خارجی هیچ کلفت و عنایتی حس نمیشود علاوه که این نوع وضع خلاف حکمت وضع است چون در استعمالات متعارف، معنا به قید لحاظ مد نظر نیست پس وضع کلمه برای چیزی که احتیاج در مقام استعمال با آن موافق نیست کار لغوی است. بله استعمال منفک از لحاظ و تصور نیست اما این لحاظ و تصور جزو معنای الفاظ نیست و الفاظ برای ذات معنا وضع شدهاند.
محقق اصفهانی از کلام محقق رضی و صاحب فصول در حقیقت معنای علم جنس نکتهای را فهمیده است که توضیح آن این چنین است:
علم جنس برای معنای به قید لحاظ و تصور وضع نشده است اما علم جنس برای تعین وضع شده است و این طور نیست که اسم جنس و علم جنس در معنا هیچ تفاوتی نداشته باشند و صرفا یکی لفظا معرفه باشد و دیگری نکره. منظور از تعین، تعین ذهنی نیست بلکه منظور تعین جنسی است. درست است که هر معنایی تمایز جنسی دارد، اما در اسم جنس حیث تمیز لحاظ نشده است ولی در علم جنس لحاظ شده است.
در برخی کلمات ادباء برای تفاوت بین اسم جنس و علم جنس این طور گفته شده است که اسم جنس وضع شده برای طبیعت از حیث انطباقش بر افراد ولی علم جنس وضع شده برای طبیعت من حیث هی.
این تفاوت معنای محصلی ندارد. اگر منظور این است که تفاوت بین اسم جنس و علم جنس تفاوت بین عام و مطلق است که در عام حیث افراد مفروض است به خلاف مطلق که حیث طبیعت در آن مفروض است، غلط بودن آن روشن است و ما بین معنای اسم جنس و علم جنس چنین تفاوتی حس نمیکنیم و اگر منظور این است که معنای علم جنس بر خارج منطبق نمیشود به خلاف اسم جنس، حرف غلطی است و خلاف وجدان ما در انطباق معنای علم جنس بر خارج و افراد است.
پس تفاوت معنای اسم جنس و علم جنس همان نکتهای است که ما گفتیم و در معنای علم جنس تعین وجود دارد اما منظور تعین ذهنی نیست بلکه منظور تعین جنسی است به معنای تمایز جنسی یعنی تمایز این جنس از سایر اجناس و نفی سایر اجناس در علم جنس ملحوظ است و در اسم جنس مغفول است (هر چند هر ماهیتی از سایر ماهیات متمایز است). وقتی گفته میشود «اسامه»، حیوان مفترس در مقایسه با سایر ماهیات مثل پلنگ و ببر و … و نفی آنها به ذهن میآید بر خلاف وقتی گفته میشود «اسد» که فقط همان حیوان مفترس به ذهن میآید.
ادعای آخوند که تفاوت اسم جنس و علم جنس صرف تفاوت لفظی است ادعای صحیحی نیست و خلاف آن چیزی است که عرب از تفاوت معنایی بین آنها حس میکند.
ممکن است گفته شود فرض حیث تمایز در معنا، موجب میشود معنا ذهنی شود و در نتیجه قابل انطباق بر خارج نیست.
این اشکال مندفع است به این بیان که اگر این حیث تمیز جزو معنا باشد این اشکال ممکن است پیش بیاید ولی این حیث تمیز شرط معنا ست و در علم جنس هم مثل اسم جنس انطباق بر خارج مفروض است و تنها تفاوت این است که در علم جنس انطباق از حیث جنس تمایز با سایر اجناس است و از اسم جس از حیث تطبیق جنس است نه حیث تمایز مطرح نیست.
و روشن است که منظور عنوان و مفهوم تمایز نیست بلکه حقیقت و واقعیت تمایز است و روشن است که ماهیت در خارج است که این تمایز را دارد و همان حیث انطباق بر افراد به لحاظ تمایز و تغایرش مد نظر بوده است.
پس آنچه مرحوم اصفهانی فرموده است که این حیث تعین را در معنا دخیل نداند حرف ناتمامی است و همان طور که در اسم جنس گفتیم حیث اطلاق شرط و قید معنا ست در علم جنس هم معتقدیم حیث تعین و تمایز جنسی شرط و قید معنا ست.