جلسه ۱۰ – ۲۹ شهریور ۱۴۰۴
مرحوم آخوند در ادامه به مفرد معرف به عنوان یکی از دیگر از الفاظ اطلاق اشاره کردهاند و فرمودهاند که معروف این است که مفرد معرف برای تعین وضع شده است اعم از تعین جنسی، استغراقی یا عهدی و عهد هم اعم از عهد ذکری یا ذهنی یا خارجی. پس الف و لام مفید تعین است.
سپس اشاره کردهاند که برخی گفتهاند مفاد الف و لام، تعین ذهنی است و فرموده این نظر غلط است.
ایشان فرموده است معنای مدخول الف و لام تفاوتی با همان کلمه بدون الف و لام ندارد و معنا یکسان است. اینکه الف و لام مفید تعیین است به این معنا نیست که تعیین مفاد مدخول است بلکه اگر هم تعیینی استفاده شود از خود الف و لام است به نحو تعدد دال و مدلول. تعین مستفاد از العالم در مقابل عالم مثل استفاده عدالت در عالم عادل است در مقابل عالم.
بعد فرموده به نظر من حتی از الف و لام هم تعین استفاده نمیشود و الف و لام فقط برای زینت وضع شده است چرا که اگر الف و لام برای تعین وضع شده باشد، معنا ذهنی است و در نتیجه بر خارج منطبق نخواهد بود و خلاف حکمت وضع هم هست.
مرحوم اصفهانی هم اشکال کردهاند که مفاد الف و لام تعین جنسی است نه ذهنی.
خود مرحوم آخوند هم قبول دارند که اگر الف و لام برای چیزی وضع شده باشد برای تعین ذکری یا خارجی نیست و این دو خلاف قاعده هستند و الف و لام باید برای تعین جنسی باشد و عهد هم به لحاظ جنس است نه خارجی یا ذهنی.
معنای «الاسد» همان جنس معهود است. پس اگر لام برای عهد وضع شده باشد برای عهد ذکری یا خارجی یا استغراق نیست بلکه برای جنس است و سپس اشکال کردهاند که در این صورت هم معنا امر ذهنی است و محقق اصفهانی همان بیانی که قبلا داشتند تکرار میکنند که این موجب نمیشود معنا ذهنی شود و قابلیت انطباق بر افراد را نداشته باشد چون خصوصیت عهد جنسی مقوم معنا نیست بلکه مصحح استعمال است. همان طور که در علم جنس هم گفته شد این تمایز مصحح حکم است در اینجا هم این چنین است. یعنی لفظ الف و لام برای معنای معهود بما انه ملحوظ وضع نشده است بلکه برای واقع ملحوظ وضع شده است. پس تعین در معنا دخیل نیست بلکه واقع تعین منظور است و این واقع تعین مصحح حکم و استعمال است.پس تعین جزو معنا نیست تا معنا امر ذهنی باشد بلکه برای واقع متعین وضع شده است.
آخوند در ادامه فرموده است حق این است که از الف و لام معنایی استفاده نمیشود بلکه صرفا زینت است یعنی از قبیل حروف زائده است که هیچ معنایی ندارد و فقط شکل کلام را تغییر میدهد و فهم هر معنای دیگر بر قرینه خارجی متوقف است. به عبارت دیگر همه خصوصیات و تعینات مختلفی که برای عهد بیان شده همه باید با قرینه افاده شود و خود الف و لام مفید هیچ کدام از آنها نیست و اگر قرینه خارجی وجود داشته باشد همان قرینه بر معنا دلالت دارد و الف و لام بر چیزی دلالت نخواهد داشت در نتیجه الف و لام معنایی ندارد و فقط زینت است.
در نتیجه حتی در جمع معرف نیز مفاد آن عهد نیست و لذا گفته شده جمع معرف از ادات عموم است یعنی برای عموم وضع شده است نه اینکه از ادوات اطلاق باشد.
جلسه ۱۱ – ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
مرحوم آخوند فرمودند معروف این است که الف و لام مشترک لفظی بین معانی متباین است چون برای الف و لام معانی ذکر کردهاند که بین آنها جامعی وجود ندارد. بله ممکن است بین انواع عهد جامعی وجود داشته باشد اما بین معنای جنس و استغراق و عهد جامعی وجود ندارد.
سپس اشاره کردند که در غیر از عهد ذهنی که در آن تعین مفروض است، مشهور معتقدند چون الف و لام بر تعین دلالت دارد موجب تعریف است و این طور نیست که معنای مدخول در موارد نکره و معرفه تفاوت کند بلکه این تفاوت ناشی از الف و لام است و تنها تعینی که در اینجا قابل تصور است تعین ذهنی است و نتیجه این میشود که معنای الف و لام معنای ذهنی است و قابل انطباق بر خارج نیست در حالی که به وجدان درک میشود که مفرد معرف به الف و لام بر خارج منطبق میشود. بر همین اساس گفتند الف و لام فقط زینت است و هیچ معنایی ندارد.
محقق اصفهانی اشکال را از مسیر دیگری حل کردهاند. ایشان فرمودهاند تعین مفروض در الف و لام نه جزء معنای موضوع له است و نه قید و شرط آن بلکه صرفا مصحح استعمال و حکم است. پس در عین اینکه تعین مفروض است اما داخل در معنا نیست و معنا ذات مقید به لحاظ نیست. تعین از قبیل معقولات ثانی است چون در خارج ذوات متعین وجود دارند ولی توصیف آنها به تعین ذهنی است و لذا اگر تعین در جزء یا شرط معنای موضوع له باشد معنا ذهنی خواهد بود ولی معنا ذات معنا ست و تعین در آن دخالتی ندارد بلکه چون حکم یا استعمال منفک از تصور و تعین نیست پس تعین و لحاظ شرط صحت استعمال و حکم است.
استعمال به کار گیری لفظ برای حکایت از معنا ست که جز با تصور و لحاظ ممکن نیست.
نتیجه اینکه الف و لام بر تعین دلالت دارد اما موجب نمیشود که معنا قابل انطباق بر خارج نباشد و منظور از تعین در اینجا هم تعین جنسی است یعنی همان معنایی که در علم جنس بیان شد.
به عبارت دیگر موضوع له ذات معنا ست و لحاظ و صور و تعین ذهنی نه جزو آن است نه قید آن و لذا معنا بر خارج قابل انطباق است و از خارج حکایت میکند، با این حال الف و لام بر تعین جنسی دلالت دارد.
ما اشکال را به نحو دیگری حل کردهایم. از نظر ما اخذ لحاظ به عنوان شرط و قید معنا ثبوتا محذوی ندارد و اشکال مرحوم آخوند وارد نیست و اگر لحاظ قید معنا باشد معنا بر خارج منطبق است چرا که معنا حصه متقید به تعین است و آن حصه متقید به تعین در خارج افراد و مصادیق دارد حتی اگر تعین آن اطلاق (عدم اعتبار قید) باشد. تعین مفروض، تعین اطلاقی است در مقابل تعین تقییدی و همان طور که تقید موجب نمیشود معنا ذهنی شود بلکه صرفا انطباق را محدود میکند تقید به اطلاق (به معنای عدم اعتبار قید نه اعتبار عدم تقید) هم موجب نمیشود معنا ذهنی بشود بلکه دایره انطباق را گستردهتر میکند.
تفصیل این مطلب را قبلا در ضمن معانی حرفی و معنای صیغه امر توضیح دادهایم.
بلکه حتی اگر این لحاظ جزو معنا هم باشد عقلا محذوری وجود ندارد هر چند خلاف وجدان است.
اما در مقام اثبات در اکثر الفاظ و لغات، لحاظ و تصور قید معنای الفاظ نیست اما در ادوات اطلاق سریان و شیوع در آنها لحاظ شده است و این لحاظ مانع انطباق آنها بر خارج نیست.
اما در خصوص معرف به الف و لام، ثبوتا اشکالی ندارد که بر تعین (جنسی یا استغراقی یا عهد) دلالت کند و برهان مرحوم آخوند بر اینکه تعین نمیتواند جزو معنا باشد باطل است به همان بیان که گفتیم که اخذ تعین در معنا ممکن است و موجب ذهنی شدن معنا نیست.
اما اینکه آیا اثباتا الف و لام بر تعین دلالت دارد یا ندارد؟ مرحوم آقای صدر فرموده معنای مفرد معرف همان معنای علم جنس است و بین آنها تفاوتی نیست.
ایشان توضیح داده آنچه باعث میشود که علم جنس و مفرد معرف، معنای معرفه داشته باشند از این جهت است که بر تعین جنسی دلالت دارند و منظور از آن انطباقات سابق آن است. اگر گفت «اوفوا بالعهد» یعنی به همان عهد وفا کنید یعنی به همان چیزی که قبلا اگر میگفتیم عهد فهمیده میشد نه خصوص یک عهد و پیمان. پس معنای الف و لام «همان» است. پس معنای «الاسد» و «اسامه» یکی است در مقابل «اسد» که اسم جنس است و در آن تعینی وجود ندارد.
قبلا گفتیم ملاک تعریف، حکایت تعین است یعنی اینکه شخص تعین را هم حکایت کند هر چند برای سامع معلوم هم نباشد. پس تعریف در جایی است که تعین برای متکلم مقصود به افهام باشد. در نتیجه اگر چه اسم جنس بر ماهیت متعین دلالت میکند اما حیث تعین مقصود به افهام نیست بر خلاف اسم جنس معرف به الف و لام یا علم جنس.
پس مقصود ایشان از تعین جنسی آن چیزی نیست که ما گفتیم که حکایت وجه تمایز است بلکه مقصود ایشان تعین همان انطباقات و استعمالات سابق است.
به تعبیر دیگر مدخول بر جنس و طبیعت دلالت دارد و الف و لام هم بر تعین دلالت دارد و در نتیجه از باب تعدد دال و مدلول بر جنس متعین دلالت دارد و مفاد علم جنس همین مفاد مرکب از الف و لام و اسم جنس است.
به نظر میرسد مفاد الف و لام تعین به این معنایی که ایشان فرمودند نیست. الف و لام موجب تعریف است چه بر این معنایی که ایشان گفتند دلالت کند و چه بر معنای دیگری مثل استغراق دلالت کند چون استغراق هم نوعی تعین است که با تعین جنسی به اصطلاح ایشان (همان چیزی که قبلا از این کلمه در استعمالات به ذهن میآمد) متفاوت است.
پس الف و لام همه جا موجب تعریف است حتی در جایی که مفاد آن تعین ذهنی یا ذکری یا خارجی یا جنسی نیست بلکه استغراق است.
علاوه که هیچ گاه از الف و لام این معنا به ذهن خطور نمیکند که همان معنای معهود و سابق برای شما! یعنی اگر گفته شده «أکل الرمان جائز» به این معنا ست که همین ذات خارجی و میوه حلال است نه اینکه مفاد آن این باشد که «أکل الرمان الذی معهود عندکم و تعرفونه جائز» بله معهود مراد است اما نه به قید معهودیت.
پس تعین مستفاد از الف و لام آنچه ایشان گفتند نیست و یا باید به معنای تعین جنسی به معنای مفهوم عام باشد یعنی آنچه مرحوم اصفهانی گفتند که واقع تمیز بود و تعین مصحح استعمال است و داخل در معنا نیست یا تعین جنسی که در مثل علم جنس و تمایز از سایر اجناس گفتیم.
تمام معانی که برای الف و لام ذکر شده از قرینه فهمیده میشود و لذا مرحوم آخوند در نهایت فرمودند دلالت الف و لام بر هر کدام از انحاء تعین محتاج وجود قرینه است و بدون آن هیچ کدام فهمیده نمیشود و با وجود چنین قرینهای وجهی برای دلالت الف و لام بر تعین باقی نمیماند.
بعد فرمودهاند ممکن است گفته شود اگر الف و لام بر هیچ معنایی دلالت ندارد پس چرا جمع محلی به الف و لام بر عموم دلالت دارد؟! چون مدخول که جمع است بر عموم دلالت ندارد.
از این اشکال پاسخ دادهاند که عموم مستفاد در جمع محلی به الف و لام از وضع هیئت ترکیبی ناشی است نه اینکه الف و لام چنین دلالتی داشته باشد تا معنا ذهنی شود. پس هیئت ترکیبی به نحو یکپارچه (نه اینکه الف و لام بر یک معنا دلالت کند و مدخول بر معنای دیگر) بر عموم دلالت دارد و الف و لام دلالتی ندارد.
و اگر بر دلالت الف و لام اصرار شود باید خود الف و لام بر استغراق دلالت کند نه اینکه بر تعین دلالت کند و از باب دلالت بر تعین بر استغراق دلالت کند چون همان طور که مرتبه مستغرق همه افراد متعین است، مرتبه اقل جمع هم متعین است.
پس فهم عموم از جمع محلی از باب وضع است یا وضع هیئت ترکیبی یا وضع الف و لام، نه اینکه از باب توسیط دلالت الف و لام بر تعین باشد که بعد هم مشکل ذهنی بودن معنا پیش بیاید.
جلسه ۱۲ – ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
معروف این است که مفرد معرف برای یکی از انحاء تعین به نحو اشتراک لفظی وضع شده است و مرحوم آخوند فرمودند الف و لام معنایی ندارد و فقط برای تزیین است. معنای مدخول الف و لام نیز تفاوتی نمیکند در نتیجه تعینات مختلف (جنسی، استغراقی، عهد به اقسامش) همه بر اساس قرینه فهمیده میشود و لذا اگر قرینهای وجود نداشته باشد «الاسد» با «اسد» هیچ تفاوتی ندارد همان طور که معنای «الحسن و الحسین» با «حسن و حسین» هیچ تفاوتی ندارد.
سپس به اشکالی اشاره کردند که در جمع محلی به الف و لام وقتی خود مدخول بر عموم دلالت ندارد، این دلالت باید به خاطر الف و لام باشد به این بیان که الف و لام بر تعین دلالت دارد و تنها مرتبه متعین همه افراد است و اگر قرار باشد دلالت بر تعین موجب ذهنی شدن معنا بشود در جمع محلی نیز باید معنا ذهنی باشد.
ایشان در پاسخ فرمودند جمع محلی به الف و لام اگر بر عموم دلالت کند از این جهت نیست که الف و لام بر تعین دلالت دارد و چون تنها مرتبه متعین همه افراد است بر عموم دلالت کند بلکه به خاطر وضع مجموع این هیئت برای عموم و استغراق است و بر فرض هم که بر دلالت الف و لام اصرار شود خود عموم معنای الف و لام است نه اینکه به واسطه دلالت بر تعین بر عموم دلالت کند چرا که اقل افراد جمع هم مرتبه متعین است و در هر صورت ذهنی شدن معنا پیش نمیآید چون این مشکل ناشی از دخالت دادن تعین در معنا ست.
سایر علماء هم قبول دارند که فهم عهد ذکری یا ذهنی یا خارجی از الف و لام به قرینه نیاز دارد و اگر قرینهای نباشد از آن همان جنس فهمیده میشود.
عرض ما این بود که ما از استعمالات الف و لام در عربی آنچه مرحوم آقای صدر گفتند را حس نمیکنیم و این طور نیست که الف و لام بر «ذاک» و «همان» دلالت دارد یعنی دلالت میکند بر اینکه این لفظ به همان معنایی که قبلا داشتید!
پس الف و لام بر تعین دلالت ندارد تا بر اساس دلالت بر تعین، موجب تعریف باشد و لذا باید گفت تعریف آن لفظی است نه معنایی. بله اگر منظور از تعین جنسی همان چیزی باشد که ما در علم جنس گفتیم بر تعین دلالت دارد و تعریف آن معنایی است.