جلسه ۶۷ – ۲۶ آذر ۱۴۰۴
سیر بحث در احکام عقود و تقسیم مباحث این طور بود که باید در مورد شرایط عقد یا ایقاع، شرایط اطراف عقد (متعاقدین) یا کسی که ایقاع را انشاء میکند و شرایط متعلق عقد یا ایقاع مثل (عوضین در بیع) بحث کرد.
به مناسبت بحث از عقد به معاطات اشاره کردیم و به آن پرداختیم و برای ما بیع مهم نبود بلکه مهم انشاء عقد و انشاء ایقاع است.
گفتیم با معاطات هم انشاء عقد یا ایقاع محقق میشود همان طور که با لفظ محقق میشود و این مطابق قاعده است و در ادله هم چیزی که خلاف آن را اثبات کند وجود ندارد و اشتراط لفظ در نکاح در عقود و در طلاق در ایقاعات محول به کتاب نکاح و طلاق خواهد بود.
بحث بعد شرایط معتبر در صیغه است که البته این بحث بر این متوقف نیست که در صحت عقد یا ایقاع لفظ را معتبر بدانیم بلکه حتی اگر انشاء معاطاتی را هم کافی بدانیم اما در فرضی که عقد با لفظ انشاء میشود چه شرایطی در آن معتبر است؟
ولی قبل از آن تذکر این نکته لازم است که به اتفاق فقهاء و غیر ایشان،عقود و ایقاعات با صرف قصد و نیت باطنی محقق نمیشود، صرف قصد و نیت تا وقتی به مبرز (لفظ یا فعل) منضم نشود تاثیری ندارد پس در وقوع عناوین معاملات علاوه بر طیب نفس (به اصطلاح فقهی) یا همان اراده باطنی (در اصطلاح قانونی) به چیزی دیگر نیاز است که در فقه از آن به انشاء تعبیر میکنند و در قانون از آن به اراده ظاهر تعبیر میکنند.
لذا باید بحث کرد که حقیقت انشاء است. معروف بین علمای اصول این است که انشاء ایجاد معنا ست (تفاوتی ندارد به لفظ یا غیر آن) در مقابل اخبار که حکایت است. در موارد اخبار چیزی تولید نمیشود، بله خود خبر دادن و اِخبار امر انشایی است یعنی انشاء اِخبار است و لذا از این جهت به صدق و کذب متصف نمیشود بلکه یا اِخبار هست یا نیست. بلکه خبر یا همان محکی به اِخبار به صدق و کذب متصف میشود.
پس تفاوت انشاء و خبر یک فرق جوهری وجود دارد. خبر از ثبوت یا عدم ثبوت نسبت حکایت میکند و این طور نیست که خبر آن را محقق کند در حالی که انشاء خود معنا را محقق میکند و بدون آن اصلا چیزی وجود ندارد.
اما محقق عراقی و مرحوم آقای خویی این نظر مشهور را نپذیرفتهاند و هر کدام نظر دیگری در مقابل مشهور بیان کردهاند. البته مرحوم آقای هاشمی خواسته است بگوید نظر هر دو یک چیز است ولی به نظر ما این طور نیست و نظرات آنها با یکدیگر متفاوت است.
مرحوم آقای خویی فرموده انشاء ابراز است نه ایجاد. اصلا تفسیر انشاء به ایجاد غیر معقول است چون ایجاد به معنای ایجاد تکوینی که روشن است اسباب خودش را دارد و عقد از اسباب ایجاد تکوینی نیست. عقد چه چیزی را در خارج ایجاد میکند؟! با گفتن «بعت» در خارج چیزی ایجاد نمیشود و واقعیتی رخ نمیدهد و اصلا هدف ایجاد ملکیت است و ملکیت که امر اعتباری است. و اگر منظور ایجاد اعتباری است، اعتبار یا قائم به نفس است یا به بنای عقلاء. پس انشاء ایجاد نیست بلکه ابراز ما فی النفس است.
اما این کلام ایشان و اشکال به مشهور صحیح نیست. مرحوم آقای هاشمی به ایشان اشکال کرده که اگر انشاء ابراز ما فی النفس باشد لازمهاش این است که اگر کسی از همان امر نفسانی خبر دهد باید عقد و اثر آن محقق شود در حالی که نه ایشان و نه دیگر فقهاء چنین چیزی را قبول ندارند و خود این امر مادی انشاء را در تحقق عقد موثر میدانند.
مشهور هم قبول دارند که در نفس چیزی هست اما با انشاء آن اعتبار را در خارج محقق کنند و اینکه آن اعتبار مربوط به وعاء خارجی است. پس در نظر مشهور هم اعتبار نفسانی است اما این اعتبار نفسانی مربوط به وعاء خارج در ظرف آنچه آقای خویی از آن به مبرز تعبیر میکند. منظور از خارج، وجود تکوینی نیست بلکه منظور خارج از وعاء نفس است.
عرض ما هم این است که ما به وجدان لغوی خودمان بین موارد اخبار و انشاء تفاوت میبینیم و در موارد انشاء حکایت را حس نمیکنیم بلکه همان ایجاد و ایقاع را حس میکنیم. روشن است که منظور ایجاد تکوینی نیست بلکه منظور این است که انشاء چیزی را محقق میکند. پس انشاء صرف ابراز و کشف از ما فی الضمیر نیست بلکه انشاء یعنی استعمال لفظ به داعی تحقق آن معنا ولی نه به این معنا که در تکوین چیزی محقق شود بلکه یعنی در غیر نفس چیزی تحقق پیدا میکند که البته آن امر اعتباری است و امر اعتباری، تکوینی نیست اما امر نفسانی هم نیست. پس اختلاف خبر و انشاء در داعی نیست بلکه در ماهیت تفاوت دارند.
قوام خبر به حکایت است و قوام انشاء به تحقق دادن است. ماهیت خبر حکایت است نه اینکه حکایت داعی باشد. درست است که در انشاء هم اعتبار نفسانی هست اما آن اعتبار نفسانی در فرض انشاء با این لفظ است و صرف آن اعتبار نفسانی انشاء نیست بلکه انشاء همان است که با این لفظ محقق میشود و آن اعتبار نفسانی به لحاظ ظرف انشاء است.
مثلا بایع ملکیت علی تقدیر قول بعت را در نفس خود اعتبار میکند یعنی آن ملکیت اعتباری خارجی که عقلاء اعتبار میکنند را در نفسش وقتی اعتبار میکند که آن را با قول بعت انشاء کند نه اینکه یک ملکیت را در نفس انشاء میکند فارغ از اینکه بعت بگوید یا نگوید و بعد این انشاء مبرز آن امر نفسانی باشد تا حقیقت انشاء و اخبار یک چیز باشد و تفاوت آنها صرفا این باشد که خبر از خارج از نفس حکایت کند و انشاء از نفس حکایت کند.
این حکایت که در کلام آقای هاشمی مذکور است خلط است بین کلام آقای خویی و مرحوم عراقی، کلام آقای خویی اصلا حکایت نیست بلکه ابراز است.
محقق عراقی نیز با مشهور مخالفت کرده است و فرموده انشاء هم حکایت است و بین «بعت» که در مقام انشاء بیع گفته میشود و «بعت» که در مقام اخبار از بیع سابق گفته میشود تفاوتی نیست و در هر دو حکایت از تحقق است، تنها تفاوت این است که در اخبار حکایت از تحقق با قطع نظر از این کلام است و در انشاء حکایت از تحقق با خود این کلام است. توضیح بیشتر خواهد آمد.
