مفاد نهی، زجر یا طلب ترک؟

چهارشنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۱
مرحوم آخوند فرمودند همان طور که مفاد امر طلب فعل است، مفاد نهی هم طلب ترک است پس مفاد هر دو طلب است و متعلق طلب متفاوت است. اما معروف بین متأخرین این است که مفاد امر و نهی یکی نیست. امر طلب و اراده است (البته منظور طلب و اراده انشائی است) و نهی زجر و منع و ردع است نه طلب. بین مفهوم طلب و منع تفاوت فاحش وجود دارد. نهی زجر و منع از انجام کار است نه اشتیاق و طلب ترک فعل و البته روشن است که منظور از زجر و منع، تکوینی نیست بلکه منظور زجر و منع تشریعی است.
مرحوم آقای خویی در این بین نظر سومی را پذیرفته‌اند و گفته‌اند نهی نه طلب ترک است و نه زجر و منع از فعل است بلکه مفاد نهی اعتبار حرمان مکلف از فعل و جعل آن حرمان بر عهده او است و مفاد امر هم طلب نیست بلکه مفاد امر اعتبار الزام و تکلیف بر عهده مکلف است یا به عبارت دیگر مفاد امر ابراز ثبوت تکلیف بر عهده مکلف است.
بحث از اینکه مفاد امر یا نهی چیست یک بحث لغوی و تحلیلی است و گرنه در اینکه متعلق نهی محکوم به حرمت است تفاوتی ندارند.
معروف بین قدماء این است که مفاد نهی طلب ترک است و معروف بین متأخرین این است که مفاد نهی زجر و منع از فعل است و مرحوم آقای خویی هم نظر سومی پذیرفته‌اند و ایشان معتقدند در نهی نه طلب ترک وجود دارد و نه زجر از فعل. بله نهی به حمل شایع زجر و منع است ولی مستعمل فیه نهی زجر نیست. یعنی مفاد «لاتفعل» همان مفاد «ازجرک» یا «امنعک» یا «اطلب منک ترک الفعل» نیست. خود استعمال نهی زجر و منع است نه اینکه مفاد نهی و مستعمل فیه آن زجر و منع باشد.
مرحوم آقای صدر گفته‌اند مختار مرحوم آقای خویی مبتنی بر مبنای ایشان در حقیقت وضع است. چون ایشان وضع را تعهد می‌دانند و اینکه واضع متعهد شده‌ است که این لفظ را استعمال نکند جز در موارد منع و زجر اما طبق مبنای قراردادی بودن وضع این مطلب صحیح نیست.
عرض ما این است که آنچه مرحوم آقای خویی فرموده‌اند حرف معقولی است و بر مبنای ایشان در بحث وضع هم مبتنی نیست اما خلاف وجدان لغوی و عرفی است. مرحوم آقای خویی معتقدند بین مفهوم «انهاکم» و «ازجرکم» تفاوت است و بین «لاتفعل» و «ازجرک» هم تفاوت است بله «انهاکم» و «لاتفعل» به حمل شایع زجر و منع است. سوال ما از ایشان این است که اگر مفهوم زجر و منع داخل در معنای نهی نیست، زجر و منعی که ایشان قبول دارد خود آن نهی به حمل شایع زجر و منع است از کجا آمده است؟
آقای صدر برای توجیه این سوال گفتند این بر اساس تعهد است یعنی واضع متعهد است که نهی را که به معنای زجر نیست در مقام زجر استعمال کند. به نظر ما اگر کسی مبنای تعهد را هم قبول نداشته باشد بلکه سایر مبانی را در حقیقت وضع بپذیرد باز هم حرف مرحوم آقای خویی معقول است یعنی معتقد شود در عین اینکه موضوع له و مستعمل فیه نهی زجر و منع نیست اما با این حال از نهی چنین چیزی فهمیده شود و حتی استعمال نهی در غیر آن هم صحیح نباشد به همان بیان شرط وضع که در ضمن کلام مرحوم آخوند مفصل توضیح داده‌ایم. پس مستعمل فیه نهی می‌تواند قرار دادن حرمان از فعل بر عهده مکلف باشد اما به داعی زجر و منع.
پس مختار مرحوم آخوند بر مبنای اختصاصی ایشان در بحث وضع مبتنی نیست اما خلاف وجدان لغوی است. حس لغوی و عرف ما این است که نهی و «لاتفعل» زجر و منع است نه اینکه چیزی دیگر است که به داعی زجر و منع صادر شده باشد. مفاد «انهاکم» یا «لاتفعلوا» همان مفاد «ازجرکم» و «امنعکم» است. بله زجر و منع مفاد اسمی هستند اما مفاد «لاتفعل»، مفهوم حرفی است و شاید همین باعث شده است مرحوم آقای خویی تصور کنند بین آنها تفاوت است.
اما نسبت به اینکه ایشان فرمودند نهی اعتبار حرمان بر عهده مکلف است، مرحوم آقای صدر اشکال کرده‌اند که امر و نهی در زمانی بوده‌اند که بشر هنوز به مفاهیمی مثل اعتبار شیء در عهده و ذمه واقف نبوده است. آنچه مفاد نهی است همان خواستن ترک کار یا منع از انجام کار است نه اثبات حرمان از فعل بر عهده مکلف و این مفهوم با بساطت و سادگی وضع سازگار نیست.
خلاصه اینکه به نظر ما فرمایش مرحوم آقای خویی خلاف وجدان لغوی و عرفی است و آنچه ما به وجدان لغوی و عرفی احساس می‌کنیم همان مفهوم زجر و منع است اما نه مفهوم اسمی زجر و منع بلکه مفهوم حرفی آن.
مرحوم آقای صدر نیز پذیرفته‌اند که مفاد نهی زجر و منع است نه طلب ترک و برای مختار خودشان منبهی ذکر کرده است که ما آن را قبول نداریم. ایشان فرموده‌اند وجدان لغوی ما این است که متعلق امر و نهی یکی است که همان طبیعت و ماهیت است در حالی که مفاد نهی حتما طلب فعل نیست و نهایتا این است که گفته شود طلب ترک است. این ترک که در متعلق نهی اخذ شده است از کجا آمده است؟ آیا منظور این است که در موارد نهی، ماهیت و طبیعت در ترک و عدم ماهیت و طبیعت استعمال شده است به نحو استعمال عنایی و مجازی؟! این که خلاف احساس لغوی ما ست و اگر منظور این است که خود عدم و ترک طبیعت هم مصداق طبیعت است که خلاف وجدان و بلکه عقل است و ترک الشیء مصداق شیء نیست و اصلا عقلا امکان ندارد عدم الشیء مصداق همان شیء‌ باشد. پس ترک که در مفاد نهی اضافه شده است منشأ و موجب ندارد. پس با فرض اینکه متعلق امر و نهی یکی است که همان طبیعت است مفاد نهی چیزی جز زجر و منع نیست که به همان طبیعتی تعلق می‌گیرد که امر که مفادش طلب است به همان تعلق گرفته است. مفاد نهی زجر از طبیعت است و مفاد امر طلب طبیعت است.
عرض ما به ایشان این است که درست است که حس لغوی این است که مفاد نهی زجر است اما اینکه ایشان خواسته‌اند بر طلب ترک نبودن نهی برهان اقامه کنند حرف ناتمامی است و ترک می‌تواند جزو مفهوم نهی باشد نه اینکه از متعلق استفاده شود. یعنی همان طور که امر طلب است مفاد نهی هم طلب ترک است و متعلق هر دو هم یکی است یعنی امر طلب طبیعت است و نهی طلب ترک همان طبیعت است.
پس به نظر ما متفاهم عرفی از نهی، طلب و اراده نیست بلکه منع و زجر است.


یکشنبه, ۲۳ بهمن ۱۴۰۱
گفتیم معروف بین متأخرین این است که مفهوم نهی زجر و منع است نه طلب ترک و مرحوم آقای خویی هر دو نظر را انکار کردند و گفتند مفاد نهی جعل تکلیف بر عهده مکلف است.
آقای صدر گفتند این نظر بر مبنای تعهد در حقیقت وضع مبتنی است و ما گفتیم این حرف مطلب تمام نیست و نظر آقای خویی بنابر سایر مبانی نیز قابل تصور و معقول است از این جهت که مفاهیم لزوما مدلول استعمالی نیستند. دواعی جزو مفاهیم از الفاظ هستند اما مدلول استعمالی نیستند. ادعای مرحوم آقای خویی این است که مدلول استعمالی نهی، زجر و منع نیست. بله نهی، به حمل شایع زجر است اما مدلول استعمالی نهی، زجر نیست.
دقت در این نکته لازم است که از کلام آقای صدر استفاده می‌شود که از نظر ایشان نظریه تعهد ملازم با انکار استعمال است. یعنی تعهد این است که هر وقت این الفاظ صادر شد چنین معنایی اراده شده است نه اینکه لفظ در چنین معنایی استعمال شده است. طبق نظر مشهور (اتحاد اعتباری لفظ و معنا) لفظ در معنا استعمال می‌شود اما طبق نظریه تعهد، لفظ در معنایی استعمال نمی‌شود بلکه مقارن صدور چنین لفظی، چنین معنایی مباشرتا اراده شده است نه اینکه از لفظ اراده شده باشد.
اما این برداشت از نظریه تعهد تمام نیست و نظریه تعهد ملازم با انکار استعمال نیست بلکه نظریه تعهد در قبال سایر نظریات این است که هر وقت مستعمل لفظی را استعمال کرد مقارن با اراده چنین معنایی از این لفظ است نه اینکه اصلا لفظ در معنا استعمال نشده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *