جلسه ۱۳۶ – ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

مرحوم آخوند سپس به حقیقت بداء اشاره کرده‌اند و اینکه وقوع بداء جزو مسلمات در نزد شیعه است اما بدای حقیقی (به معنای ظهور چیزی بعد از اینکه ظاهر نبوده) در حق خداوند مستحیل است چون خداوند عالم به همه چیز است و معنا ندارد چیزی برای او ظاهر نبوده باشد و بعد ظاهر شود اما حقیقت بداء همان ابداء است یعنی اظهار است نه ظهور. یعنی حکمت اقتضاء می‌کند که تحقق چیزی در آینده اظهار شود در حالی که تحقق آن منوط است به تحقق مقتضی‌اش یا شرطش یا عدم تحقق مانع که مخاطب آن را نمی‌داند بلکه حتی ممکن است خود نبی یا ولی هم از آن خبر نداشته باشد.
نفس نبی یا ولی ممکن است به عالم محو و اثبات متصل باشد و لذا چیزی را ببیند و از آن خبر بدهد در حالی که آن در حقیقت ثابت نیست و معلق بر چیزی است که آن چیز حاصل نمی‌شود. بله عالم لوح محفوظ متغیر نیست و اگر نفس نبی یا ولی به آن عالم اتصال پیدا کند حقیقت را می‌بیند اما در همین حال هم ممکن است مصلحت اقتضاء کند که حقیقت را مستور کند و همان چیزی را که در عالم محو و اثبات است اظهار کند.
این در روایات متعددی آمده است مثل اینکه صدقه موجب طول عمر و دفع بلاء است یا قطع رحم موجب نقصان در عمر است و … همه به عالم محو و اثبات مرتبط است و گرنه این طور نیست که در اراده خدا یا علم او تغیری رخ بدهد و علم او اصلا تغیر پذیر نیست.
ایشان فرموده بداء به این معنا هیچ محذوری ندارد و در روایات هم مورد اشاره قرار گرفته است و در کلمات علماء کلام نیز ذکر شده است. پس «بدا لله» یعنی «بدا من الله» و لام به معنای «من» است.
پس حقیقت بداء که شیعه به آن معتقد است همان ابداء است ولی از آن به بداء تعبیر می‌شود چون نظیر آن چیزی است که وقتی برای انسان‌ها اتفاق می‌افتد از آن به بداء تعبیر می‌شود.
به نظر ما معنای دیگری می‌توان برای بداء بیان کرد و آن اینکه بداء به معنای «عرض» باشد نه «ظهر». یعنی تصمیم او عوض شد. به نظر ما استعمال این کلمه در این معنا بسیار شایع است مثلا:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اخْتَصَمَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع رَجُلَانِ اشْتَرَى أَحَدُهُمَا مِنَ الْآخَرِ بَعِیراً وَ اسْتَثْنَى الْبَائِعُ الرَّأْسَ وَ الْجِلْدَ ثُمَّ بَدَا لِلْمُشْتَرِی أَنْ یَبِیعَهُ فَقَالَ لِلْمُشْتَرِی هُوَ شَرِیکُکَ فِی الْبَعِیرِ عَلَى قَدْرِ الرَّأْسِ وَ الْجِلْدِ. (الکافی، ج ۵، ص ۳۰۴)
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ‌ الْحَسَنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَصَدَّقَ عَلَى وَلَدِهِ بِصَدَقَهٍ- ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ یُدْخِلَ غَیْرَهُ فِیهِ مَعَ وَلَدِهِ- أَ یَصْلُحُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ یَصْنَعُ الْوَالِدُ بِمَالِ وَلَدِهِ مَا أَحَبَّ- وَ الْهِبَهُ مِنَ الْوَلَدِ بِمَنْزِلَهِ الصَّدَقَهِ مِنْ غَیْرِهِ. (وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۱۸۴)
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ الْعَلَوِیُّ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الطَّلَاقِ وَ مَا حَدُّهُ وَ کَیْفَ یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ أَنْ یُطَلِّقَ قَالَ السُّنَّهُ أَنْ یُطَلِّقَ عِنْدَ الطُّهْرِ وَاحِدَهً ثُمَّ یَدَعُهَا حَتَّى تَمْضِیَ عِدَّتُهَا فَإِنْ بَدَا لَهُ أَنْ یُرَاجِعَهَا قَبْلَ أَنْ تَبِینَ أَشْهَدَ عَلَى رَجْعَتِهَا وَ هِیَ امْرَأَتُهُ وَ إِنْ تَرَکَهَا حَتَّى‌ تَبِینَ فَهُوَ خَاطِبٌ مِنَ الْخُطَّابِ إِنْ شَاءَتْ فَعَلَتْ وَ إِنْ شَاءَتْ لَمْ تَفْعَلْ‌ (مسائل علی بن جعفر، ص ۲۸۲)
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ حُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَهَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّائِمِ الْمُتَطَوِّعِ تَعْرِضُ لَهُ الْحَاجَهُ قَالَ هُوَ بِالْخِیَارِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْعَصْرِ وَ إِنْ مَکَثَ حَتَّى الْعَصْرِ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ یَصُومَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ نَوَى ذَلِکَ فَلَهُ أَنْ یَصُومَ ذَلِکَ الْیَوْمَ إِنْ شَاءَ. (الکافی، ج ۴، ص ۱۲۲)
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِینَهِ شَهْراً وَ هُوَ یُرِیدُ الْحَجَّ ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ یَخْرُجَ فِی غَیْرِ طَرِیقِ أَهْلِ الْمَدِینَهِ الَّذِی یَأْخُذُونَهُ فَلْیَکُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِیرَهِ سِتَّهِ أَمْیَالٍ فَیَکُونُ حِذَاءَ الشَّجَرَهِ مِنَ الْبَیْدَاءِ وَ فِی رِوَایَهٍ أُخْرَى یُحْرِمُ مِنَ الشَّجَرَهِ ثُمَّ یَأْخُذُ أَیَّ طَرِیقٍ شَاءَ. (الکافی، ج ۴، ص ۳۲۱)
در این روایات «بدا» به معنای «عرض» استعمال شده است نه «ظهر» پس بدا به معنای عروض و طرو هم وجود دارد و استعمالش شایع است پس «بدا لله» یعنی «عرض له» یعنی خداوند بنا نداشت که چنین کاری کند، البته عروض حقیقی هم در مورد خدا محال است به این معنا که اراده داشته و بعد عوض شود چرا که این هم مستلزم جهل است. پس بداء در حق خداوند یعنی بعد از اینکه این طور می‌نمود که چنین تصمیمی دارد آن تصمیم تغییر کرد.
این معنا در روایات موکدی دارد به این بیان که در برخی روایات این تعبیر آمده است که خدا گاهی تردید می‌کند.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ وَ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْ‌ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ إِنَّنِی لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ یَکْرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ وَ إِنَّهُ لَیَدْعُونِی فَأُجِیبُهُ وَ إِنَّهُ لَیَسْأَلُنِی فَأُعْطِیهِ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیَا إِلَّا وَاحِدٌ مِنْ عَبِیدِی مُؤْمِنٌ لَاسْتَغْنَیْتُ بِهِ عَنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ أُنْساً لَا یَسْتَوْحِشُ إِلَى أَحَدٍ. (الکافی، ج ۲، ص ۲۴۶)
تردد حقیقی نیز در حق خداوند متعال محال است و مجازا در حق او استعمال شده است به این بیان که فعل او مانند فعل متردد است یعنی اگر غیر از خدا بود، تردید می‌کرد.
اما سید مرتضی در مقابل شیخ و دیگران، بدا را به معنای اظهار ندانسته و آن را بر معنای حقیقی‌اش حمل کرده است و «بدا لله» یعنی «بدا من الله» یعنی بداء را به معنای ظهور به معنای صدور دانسته است نه ظهور به معنای روشن شدن بعد از مخفی بودن.
در اینجا بحث عام و خاص به پایان می‌رسد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *