جلسه ۹۶ – ۲۱ فروردین ۱۳۹۲
دلیل سومی که برای حجیت خبر واحد اقامه شده است اجماع است. برای اجماع می توان چند تقریر مختلف داشت:
۱. همان که مرحوم آخوند فرموده اند که تمام علماء از زمان ما تا زمان شیخ طوسی همه حجیت خبر واحد را قبول دارند. و این اجماع کاشف از موافقت و رضایت معصوم علیه السلام است.
۲. عده ای از علماء ادعای اجماع بر حجیت خبر واحد دارند.
مرحوم آخوند از این دو تقریر جواب می دهند که بررسی کلمات نشان می دهد کسانی که قائل به حجیت خبر واحد شده اند هر کدام قیود و خصوصیاتی گفته است که دیگری نگفته است. و این باعث می شود که نتوانیم کشف رضایت امام کنیم. در حقیقت این اشکال صغروی در تحقق اجماع است که هر کدام حرف مخصوص به خود دارند و اجماعی در کار نیست.
اشکال: بالاخره همه این اقوال، قدر مشترکی دارند و آن حجیت خبر واحد فی الجمله است.
جواب: مرحوم آخوند می فرمایند این حرف اشتباه است چرا که اصل حجیت خبر هم مورد اتفاق و نظر نیست. درست است کسانی که قائل به حجیت خبر شده اند نظرشان مختلف است اما این طور نیست که همه معتقد به حجیت خبر واحد باشند. و لذا اجماع محصلی بر حجیت خبر واحد در بین نیست.
و اما اجماع منقول هم ناتمام است. به همان نکته ای که گفتیم یعنی کسانی که ادعای اجماع کرده اند بر عناوین مختلفی ادعای اجماع کردند که نمی توان اجماع منقول کاشف از رای معصوم داشت.
علاوه که اجماع منقول هم معارض به ادعای اجماع بر عدم حجیت است.
به نظر ما اولی این بود که مرحوم آخوند اجماع را به عنوان مدرکی بودن رد می کرد. یعنی با فرض اینکه اجماعی باشد احتمال مدرکی بودن اجماع هست بلکه اطمینان و وثوق هست که مدرک مجمعین همین وجوهی است که در کلمات مطرح شده است نه اینکه اجماع تعبدی داشته باشیم.
این دو تقریر را مرحوم آخوند در ضمن یک وجه بیان کرده اند.
۳. وجه دیگری که در کلام مرحوم آخوند بیان شده است اجماع عملی علماء است اما منظور ایشان از اجماع عملی همان سیره است. سیره علماء و بعد ترقی می کنند که بلکه اجماع همه مسلمین بر عمل به خبر واحد است.
سیره عملی علماء و فقهاء و روات همه بر عمل به خبر واحد است. و سیره همه مسلمانان همین است. شاهدش هم این است که فتاوای علما برای عوام توسط ثقات نقل می شده است و مردم به گفتار آنها اعتماد می کردند و مطابق آن عمل می کردند.
توجه کنید این سیره متشرعه است. و سیره متشرعه اگر اتصالش به زمان معصوم احراز شود حجت است.
مرحوم آخوند از این وجه هم جواب می دهند که درست است که سیره عملی متشرعه بر عمل به خبر واحد است. اما معلوم نیست سیره عملی متشرعه بما هم متشرعون و مسلمون بر عمل به خبر واحد باشد. بلکه ممکن است بر اساس اینکه جزو عقلاء هستند و سیره عقلاء بر عمل به خبر واحد است عمل به خبر واحد می کنند. و لذا دلیل مستقلی از سیره عقلاء و بنای عقلاء نخواهد بود.
اشکال نشود که اگر سیره متشرعه وجود دارد، سیره عقلاء هم وجود داشته باشد یا نداشته باشد مهم نیست.
جواب این است که شرایط پذیرش آنها با هم متفاوت است. سیره متشرعه خودش متضمن حکم است و وزان سیره متشرعه وزان حکم منقول از شارع است و لذا نیازی به اثبات موافقت ندارد. عدم ردع مقوم سیره متشرعه نیست. اصلا اگر شارع مخالف بود چنین سیره ای شکل نمی گرفت بر خلاف سیره عقلاء که این طور نیست و حتی با منع شارع هم سیره عقلاء در امور خودشان جریان دارد و نهایت این است که در دایره شریعت به آن سیره عمل نمی کنند.
در سیره شرعیه، عمل را به شارع استناد می دهند یعنی می گویند شارع این طور گفته است بر خلاف سیره عقلاء که این طور نیست و به شارع نسبت داده نمی شود.
سیره متشرعه نیاز به عدم ردع ندارد چون در حقیقت حکایت عملی قول شارع است و همان طور که حکایت قولی نظر شارع نیاز به اثبات عدم ردع ندارد حکایت عملی هم نیاز به اثبات عدم ردع ندارد.
اما در جایی که سیره متشرعه در دایره شریعت بدون استناد به شارع جریان داشته باشد اینجا به عنوان عاقل عمل می کنند و نسبت به شارع نمی دهند لذا نیاز به اثبات عدم ردع داریم.
جلسه ۱۰۳ – ۳ اردیبهشت ۱۳۹۲
تقریر دیگری که برای سیره می توان بیان کرد این است که مساله حجیت خبر واحد به همین معنای مورد نظر ما امری بوده است که در بین عموم علمای مسلمین مطرح بوده است و این مساله در کلمات آنها معنون بوده است و حتما ائمه معصومین ما علیهم السلام به علم عادی واقف این مساله بوده اند و با این حال از ائمه علیهم السلام هیچ روایتی که دال بر این باشد که ائمه به این سیره و شیوه معترض باشند نداریم.
یا ائمه علیهم السلام این سیره را قبول داشته اند که نتیجه مشخص است یا اینکه قبول نداشته اند و حجیت خبر را منکر بوده اند که در این صورت وجهی ندارد که ائمه علیهم السلام در مقابل این مساله سکوت کنند در حالی که در مسائل سست تر از خبر واحد مثل قیاس کثیرا متعرض شده اند و آن را رد کرده اند. قیاس مساله ای است که متداول بین طائفه ای از مسلمین بوده است و حتی همه مسلمین هم آن را قبول ندارد با این حال ائمه علیهم السلام مکررا نهی از این مساله شده است و آن را رد کرده اند.
اما در مساله خبر واحد چنین اتفاقی نیافتاده است با اینکه عمل به آن در بین تمام مسلمین رواج داشته است. اگر خبر واحد حجت نبود باید به مراتب بیشتر از قیاس از آن نهی می شده است.
بلکه قبلا گفتیم روایات متعددی در تایید این مساله وارد شده است.
تفاوت این بیان ما با سیره عقلاء این است که ممکن است کسی سیره را منکر شود و بگوید مثلا اگر به خبر عمل می کرده اند از باب اطمینان و وثوق بوده است.
اما حرف ما این است که مساله خبر واحد با همین عنوانی که برای ما مهم است مطرح در کلمات اهل سنت در زمان ائمه علیهم السلام بوده است.
و تفاوت با سیره متشرعه هم دارد چون در سیره شرعیه می خواهیم از عمل مردم موقف شریعت را کشف کنیم یعنی بگوییم این عمل متشرعه به خاطر حرف شارع است اما در اینجا می خواهیم بگوییم همه مردم مسلمان این گونه عمل می کرده اند و ائمه علیهم السلام هم هیچ تعرضی به آنها نکرده اند نمی خواهیم بگوییم عمل آنها ناشی از موقف شارع بوده است بلکه می گوییم آنها عمل می کرده اند و یقینا ائمه علیهم السلام هم موافق با آن بوده اند.
مثلا غزالی می گوید:
الصحیح الذی ذهب إلیه الجماهیر من سلف الأمه من الصحابه والتابعین والفقهاء والمتکلمین أنه لا یستحیل التعبد بخبر الواحد عقلا ولا یجب التعبد به عقلا وأن التعبد به واقع سمعا وقال جماهیر القدریه ومن تابعهم من أهل الظاهر کالقاسانی بتحریم العمل به سمعا ویدل على بطلان مذهبهم مسلکان قاطعان أحدهما إجماع الصحابه على قبول خبر الواحد
والثانی تواتر الخبر بإنفاذ رسول الله صلى الله علیه و سلم الولاه والرسل إلى البلاد وتکلیفه إیاهم تصدیقهم فیما نقلوه من الشرع ونحن نقرر هذین المسلکین المسلک الأول ما تواتر واشتهر من عمل الصحابه بخبر الواحد فی وقائع شتى لا تنحصر وإن لم تتواتر آحادها فیحصل العلم بمجموعها ونحن نشیر إلى بعضها فمنها ما روی عن عمر رضی الله عنه فی وقائع کثیره من ذلک قصه الجنین وقیامه فی ذلک یقول أذکر الله امرءا سمع من رسول الله صلى الله علیه و سلم شیئا فی الجنین فقام إلیه حمل بن مالک بن النابغه وقال کنت بین جارتین ( یعنی ضرتین ) فضربت إحداهما الأخرى بمسطح فألقت جنینا میتا فقضى فیه رسول الله صلى الله علیه و سلم بغره عبد أو ولیده فقال عمر لو لم نسمع هذا لقضینا فیه بغیر هذا أی لم نقض بالغره أصلا وقد انفصل الجنین میتا للشک فی أصل حیاته
ومن ذلک أنه کان رضی الله عنه لا یرى توریث المرأه من دیه زوجها فلما أخبره الضحاک أن رسول الله صلى الله علیه و سلم کتب إلیه أن یورث امرأه أشیم الضبابی من دیته رجع إلى ذلک
ومن ذلک ما تظاهرت به الأخبار عنه فی قصه المجوس أنه قال ما أدری ما الذی أصنع فی أمرهم وقال أنشد الله امرءا سمع فیهم شیئا إلا رفعه إلینا فقال عبد الرحمن بن عوف أشهد لسمعت رسول الله صلى الله علیه و سلم یقول سنوا بهم سنه أهل الکتاب فأخذ الجزیه منهم وأقرهم على دینهم
ومنها ما ظهر منه ومن عثمان رضی الله عنهما وجماهیر الصحابه رضی الله عنهم من الرجوع عن سقوط فرض الغسل من التقاء الختانین بخبر عائشه رضی الله عنها وقولها فعلت ذلک أنا ورسول الله صلى الله علیه و سلم فاغتسلنا
ومن ذلک ما صح عن عثمان رضی الله عنه أنه قضى فی السکنى بخبر فریعه بنت مالک بعد أن أرسل إلیها وسألها
ومنها ما ظهر من علی رضی الله عنه من قبوله خبر الواحد واستظهاره بالیمین حتى قال فی الخبر المشهور کنت إذا سمعت من رسول الله صلى الله علیه و سلم حدیثا نفعنی الله بما شاء منه وإذا حدثنی غیره أحلفته فإذا حلف صدقته … المقبول روایه کل مکلف عدل مسلم ضابط منفردا کان بروایته أو معه غیره (المستصفی ج ۱ ص ۱۱۸ تا ۱۲۳)
آیا با وجود شهرت و وضوح چنین مساله ای ممکن است این مساله از امام مخفی مانده باشد؟ یقینا مخفی نبوده است و با این حال امام هیچ ردعی از آن نکرده اند و این دلیل قاطع بر حجیت خبر واحد است و همین دلیل برای حجیت خبر واحد کافی است.