ادله حجیت خبر واحد: آیه کتمان

جلسه ۸۰ – ۱۴ اسفند ۱۳۹۱

آیه بعدی که به آن برای حجیت خبر واحد استدلال شده است آیه کتمان است.
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (البقره آیه ۱۵۹)
مرحوم آخوند می فرمایند استدلال شده است اگر کتمان حرام است یعنی قبول لازم است و گرنه اگر قبول لازم نباشد حرمت کتمان لغو خواهد بود. لذا برای دفع لغویت باید بگوییم خبر عادل حجت است.
مرحوم آخوند جواب می دهند که آیه می گوید کتمان نکنند به خاطر اینکه اگر کسی کتمان نکند برای مردم علم حاصل می شود حرمت کتمان مستلزم وجوب قبول تعبدی آنچه اظهار می شود نیست بلکه ممکن است وجوبش مشروط به علم باشد و عدم کتمان مقدمه برای حصول علم است.
و بعد از مرحوم شیخ دو جواب دیگر نقل می کنند.


جلسه ۸۱ – ۱۵ اسفند ۱۳۹۱

آیه بعدی آیه کتمان بود که اشکال مرحوم آخوند را بیان کردیم.
مرحوم شیخ دو جواب ذکر کرده اند. ایشان فرموده اند آیه از حیث حجیت و قبول تعبدی مهمل است چون آیه در مقام بیان حرمت کتمان است نه در مقام بیان وجوب قبول.
اگر بر فرض در آیه نفر بپذیریم آیه شریفه در مقام بیان وجوب از هر دو طرف هست چون هم گفته بود لینذروا و هم گفته بود لعلهم یحذرون اما در این آیه این طور نیست. این آیه می گوید کتمان حرام است اما اینکه دیگران چه وظیفه ای دارند اصلا متعرض نشده است تا بتوان به اطلاق آیه تمسک کرد.
و اشکال بعدی شیخ این است که در آیه گفته است ان الذین یکتمون ما انزلنا و از کجا معلوم حرف مخبر، خبر از ما انزلنا است؟ حرمت کتمان ما انزلنا موجب قبول حرف او است نه چیزی که معلوم نیست ما انزلنا هست یا نه؟
مرحوم آخوند می فرمایند اگر اشکال ما را نپذیرید و کسی تلازم را بپذیرد اشکالات شیخ وارد نیستند.
اما به نظر ما اشکالات شیخ تمام است و ایشان با این دو جواب دلیل می آورند که بین وجوب اظهار و وجوب قبول تلازمی نیست و اصلا آیه متعرض حکم آن نشده است.
بله جواب شیخ هم به تنهایی کافی نیست و باید نفی ملازمه عقلی هم کرد اما جواب آخوند هم به تنهایی کافی نیست و باید علاوه بر نفی ملازمه عقلی، نفی ملازمه عرفی هم کرد.
مرحوم اصفهانی در مورد آیه کتمان بیانی دارند ایشان می فرمایند حرمت کتمان فرضا ملازم با قبول از طرف دیگران است اما کتمان جایی است که مقتضی ظهور باشد و کسی جلوی آن را بگیرد و نگذراد ظاهر شود. چیزی که به طور طبیعی بروز و ظهور دارد اگر جلویش گرفته شود کتمان است اما جایی که اصلا مقتضی ظهور ندارد گفتن آنها کتمان نیست.
خیلی از موارد اسرار و … هست که چون مقتضی ظهور ندارد نگفتن آنها کتمان نیست. هر نگفتنی کتمان نیست.
اینکه کسی چیزی از امام معصوم علیه السلام شنید اگر بر او بیان واجب نباشد نگفتن آن کتمان نیست.
حال وجوب بیان ممکن است از باب اینکه دیگران سوال می کنند باشد یا ممکن است ضایع شدن حقی را در پی داشته باشد.
فرضا جایی عقلا بین وجوب اظهار و وجوب قبول تلازم باشد اما بین وجوب اظهار جایی که اگر گفته نشود کتمان است نه بین هر وجوب اظهاری هر چند نگفتن آن کتمان محسوب نشود و وجوب قبول. این آیه دلالت بر این نمی کند.
آیه نمی گوید پذیرش هر اظهاری واجب است بلکه می گوید پذیرش اظهاراتی واجب است که نگفتن آنها کتمان باشد. در حقیقت دلیل اخص از مدعی است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *